همانطور که مشغول کتاب خواندن بود،از آبمیوه اش نوشید.لحظهای بعد تلفنش که روی میز تحریرش،درست مقابلش قرار داشت،لرزید.با دیدن نام لیلی،حس بدی پیدا کرد.تلفنش را از روی میز برداشت.پس از کمیکلمجار رفتن با خود،تردید را کنار گذاشت و تماس را وصل کرد.لیلی خیلی سریع گفت_الو؟
شخصیت های رمان معامله بازدید : 1496
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 12:03